خورشید زیباست

از خورشید دور باش و از نورش نور بگیر!
خورشید زیباست

من اگه خودم عامل به این ها بودم
این متن ها اثر داشت
پس منو ببخشید!

------
بزرگی میگفت بیکار نباش، صلوات بفرست!

نویسنده: مدیر وبلاگ :)

آخرین نظرات

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

زیارت امام رضا علیه السلام و یا حرم هر یک ازاهل بیت آرزوی هر انسان آزاده ایست و مخصوصا برای ما شیعیان زیارت امام رضا مخصوصا یک خاطره به یادماندنی است، حرم اهل بیت علیهم السلام آرامشی با خود دارد که شاید به خاطر دلیلی است که اهل بیت در حدیثی آن را فرموده اند که هر کس قبر ما را زیارت کرده باشد، مثل این است که ما را در زمان حیاتمان زیارت کرده است. (1)

یا این روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند:
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد. هر انسان اندوهناکی او را زیارت کند، خدای عزوجل اندوه او را از بین خواهد برد و هر گناهکاری که به زیارت او بشتابد، خدا گناهانش را می‏آمرزد. (2)


اما آنچه که گاه شاید برای امثال من کمی درگیر کننده باشد اینکه واقعا چگونه باید زیارت کنیم؟ از کدام درب وارد شویم؟ کجای حرم بنشینیم؟ چه زیارتی بخوانیم؟ چه دعایی بکنیم؟ ضریح را دست بزنیم یا نه؟ همه و همه ی این ها سوالاتی است که ممکن است برای ما پیش آمده باشد.

پابرهنه شویم یا نه؟ درب حرم با ببوسیم یا نه؟ چه کارهایی را اصلا نباید در حرم انجام دهیم؟ اینکه در حرم گاهی پیش خانواده بنشینیم و صحبت کنیم خوب است یا نه؟

همه و همه و هزاران سوال دیگر برای زائر ممکن است پیش بیاید ولی کار درست چیست؟ زیارت نیکو کدام است؟ کدامش حس خوب و خوشی برایمان خواهد داشت؟


برویم یا نرویم؟

زیارت خوب است ولی آیا ما همیشه میتوانیم زیارت کنیم یعنی آیا همیشه زمان خوبی برای زیارت است؟ امام علی(ع) می‏فرمایند: إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدباراً، (3) یعنی گاهی قلب حال عبادت ندارد، گاهی اصلا شاید صلاح نباشد که وارد حرم شویم.

آیت الله بهجت میفرمودند: "به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه‌السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه‌السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید."


مانند قرآن خواندن است که میفرمایند وقتی حال نداشتی نخوان، زیرا عبادت همراه با کسالت زدگی ایجاد میکند، حضرت آیت الله بهجت میفرمودند: "یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم؛ نخست آنکه قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. دوم، در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام."


چه دعاهایی کنیم؟

همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. -قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه‌السلام بشمرید. حضرت علیه‌السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه‌السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»

واقعا باید بدانیم که حضرت ناظرند و حاضر، پس آداب باید رعایت شود، درخواست و حاجت از امام رضا باید با آدابش انجام شود، گویی که نشسته روبروی شما و شاهد است.


کجای حرم بنشینیم؟

حضرت آیت الله بهجت وقتی میخواستند زیارت کنند با این که همیشه از خیابان امام رضا علیه السلام می آمدند حتما از صحن آزادی یعنی پایین پا وارد حرم میشدند، آرام و ساکن بودند چنان قطره ای در اقیانوس، بنابراین اگر عمل بزرگانی چون ایشان بر اساس روایات است بهتر است از پایین پا وارد حرم شویم، اما از آن مهم تر این است جایی که مینشینیم مزاحم کسی نباشد، این طور نباشد جای کسی را بگیریم. (4)

در دست زدن به ضریح همین است، اگر دست زدن به ضریح موجب حق الناس و هل دادن و آزار زائران باشد صلاح نیست. زیارت همه اش ادب است و ادب همراه با آرامش است و این آرامش را در رفتار و سیره بسیاری از بزرگان میدیدیم. آرام قدم برداشتن و کم صحبت کردن میتواند به دستیابی به این آرامش کمک کند.

پی نوشت:

1 قال الصادق (ع) : من زارنا فی مماتنا فکأنما زارنا فی حیاتنا.

حضرت امام صادق (ع) فرمود:هر کس ما را پس از وفاتمان زیارت کند، گویا ما را در حال حیات، زیارت کرده است.

بحار الانوار، ج 97، ص .124

2. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»

عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏257.

3. تحف العقول : لأبی محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی من فقهاء القرن الرابع الهجری / باب ما روی عن الامام علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) 

4. شیوه زیارت رفتن حضرت آیت الله بهجت 




  • ارادتمند شما

زندگی امام موسی کاظم علیه السلام سراسر درد بود و هجران و سختی و مشقت و آنچه از مردم و اجتماع میدید نامروتی بود و نامردی، اما آنچه در رفتار ایشان هست بزرگی و بخشش و کرامت است و در سختی ها و ناملایمات خوب و مهربان بودن یکی از خصلت های خوبان است که به تبعیت از اهل بیت در جان اولیاء نهفته است.

طی الارض امام موسی کاظم از زندان

مرحوم شیخ صدوق و دیگر بزرگان آورده اند: پس از آن که چون هارون الرّشید حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم علیه السلام را از زندان بصره به بغداد منتقل کرد، تحویل شخصى به نام سندى بن شاهک یهودى داده شد.

  • ارادتمند شما

روزگاری برای ارتباط با کسی که کمی هم از تو دور بود نامه بهترین راه بود، حتی اگر در یک شهر دورتر از تو بود، برای من که اهل شمالم معمولا نامه نگاری در بین خانواده ما رواج داشت، ما در روستا بودیم و بقیه بستگان در شهر و این بهانه ای بود برای نامه نوشتن.

روستای ما از لحاظ مکانی در 30 کیلومتری شهر قرار داشت و تنها وسیله ای که به روستا می آمد یک مینی بوس بود که هر روز ساعت ده صبح وارد روستا میشد و تا برگردد ساعت دو عصر بود.

  • ارادتمند شما

شنیدید میگن توکل کن به خدا و غصه نخور؟ ولی این دو تا چه ربطی به هم دارن، و ما تا چه حد به ضرورت این توکل در زندگی پی بردیم؟ یک حلقه مفقوده تو زندگی ما که اگه باشه خیلی از مشکلات ما حل خواهد شد.

برای بررسی اینکه این حلقه مفقوده یعنی توکل چه مسائلی رو حل خواهد کرد کافیه یه نگاهی به این روایت بندازیم:

  • ارادتمند شما

برنامه ای پخش میشه از تلوزیون به نام "دوستت دارم مادر" که این شب ها به مناسبت روز پدر نامش رو تغییر داد و شد "دوستت دارم پدر"، برنامه ای که دلنشین با فضا و دکوراسیون یک خانه سنتی که خود به خود آرامش خاص و سادگی دلنشینی رو به مخاطبش انتقال میده.

دیشب مهمان برنامه حجت الاسلام قرائتی بود، معلم قرآنی که عمر خودش رو پای قرآن گذاشت و همه عمر برای قرآن تبلیغ کرد، هر بار که ایشون رو میبینم یاد یک دیالوگ از دیالوگ های زلیخا در فیلم یوسف پیامبر می افتم که میگفت: "من هم اگر جای یوزارسیف بودم و چنین خدایی داشتم همه عالم را وادار به پرستشش میکردم".

  • ارادتمند شما

اعتکاف یک سه روزه ی زیباست در جایی به نام مسجد قرار است از این به بعد نامش هم آرامش بیشتری برایمان داشته باشد، خیلی ها این روزها در حال مرتب کردن کارهایشان هستند تا با فراغ بال بیشتری در این امر معنوی شرکت کنند.

از اهداف اعتکاف پالایش روح است و سه روز خلوت با خدا، پس باید لوازمی نیز که با خود میبریم ما را در این امر کمک کند، با توجه به تجربیات خودم در اعتکاف بر آن شدم برای کسانی که سال اولشان است که معتکف میشوم بنویسم چه ببرند یا چه نبرند!


چه ببریم؟

1- قرآن کوچک و مفاتیح کوچک شخصی - مخصوصا برای مساجدی که ممکن است قرآن و مفاتیح به اندازه کافی نباشد. "1"

2- یک رمان یا کتاب دوست داشتنی - حتما کتابی که خواندنش برای شما لذت بخش است همراهتان باشد تا در وقت هایی که میل به دعا و قرآن نیست وقتتان خوب و نیکو بگذرد.

  • ارادتمند شما

روز سوم اعتکاف، روزی است که مسجد با همه وجود احساس می‌شود، واژه ای که معمولا در زندگی روزمره ما فقط اوقات اذان برای نماز شینده می‌شد حالا با همه وجود آمده تا جان و روحت را با هم پیوند زند.


چرا گام دوم

روز سوم اعتکاف گام دوم است برای پریدن، معمول است در پرش های بزرگ سه گام قبل از پرش نهایی صورت گیرد، اما همه چیز همین جا و در اعتکاف خلاصه نمی‌شود، پایان اعتکاف شروع گام سوم است، و هنوز مقدمات پرش فراهم نشده است.

با پایان اعتکاف اعتکاف جسم پایان می‌رسد و هنوز اعتکاف روح باقیست، منتها معنای این اعتکاف و شیوه معتکف شدن فرق دارد.

قرار است تغییر کنیم و اصلا برای همین تغییر چند روز خلوت داشته ایم، حال اعتکاف بدون تغییر چیست؟ آیا حال و روز معتکف قبل و بعد از این سه روز نباید تغییری داشته باشد؟


  • ارادتمند شما

فرقی نمی‌کند کجا باشی و در کدام منزل سکنی گزینی، قرار است خداوند با همه محبتش نشان دهد مسجد خانه خداست، خانه ای که شاید در ایام دیگر بوی مهرورزی را تا این حد حس نکرده باشی

اعتکاف چیست؟

اعتکاف در اصل به معناى محبوس ماندن و مدّتى طولانى در کنار چیزى بودن است. و در اصطلاح شرع توقّف در مساجد براى عبادت مى باشد، که حدّاقل آن سه روز است، وشرط آن روزه داشتن و ترک بعضى دیگر از لذائذ است. 

این عبارت اثر عمیقى در تصفیه روح، و توجّه مخصوص به پروردگار دارد، و آداب و شرایط آن در مباحث آینده خواهد آمد. البتّه این عبادت ذاتاً از مستحبّات است.

آیا اعتکاف همان رهبانیت است؟

رهبانیت در اصطلاح بمعنای کناره گیری از مردم است. از آموزه های مسیحیت تحریف شده، رهبانیت است که مفاسد زیادی را به دنبال دارد. در اسلام رهبانیت به شدت محکوم گردیده است.

  • ارادتمند شما

دیشب ساعت دوازده یک مستند از شبکه مستند پخش شد که موضوعش یک اتفاق دردناک ولی به ظاهر ساده بود، موضوع غرق شدن کشتی اختصاصی یک خانواده و نجات یافتن این خانواده از چنگال مرگ بود.


شرح ماجرا

موضوع از این قرار بود که فردی ثروتمند یک کشتی تفریحی میخرد و خانواده پنج نفره اش را به سفردریایی 22 روزه روی آب های اقیانوس آرام میبرد.

خانواده که از زن و شوهر و یک پسر 16 ساله و یک دختر 15 ساله و یک دختر 6 ساله تشکیل شده است که یک کشتی مجهز دریایی قرار بود برای آن ها سفر خوب و خوشی را به سر انجام برساند.

روز بیست و دوم تقریبا همه دلشان برای خانه تنگ شده بود، تصمیم به بازگشت گرفتند، شب شد و طوفان عظیمی شروع شد. همه سر سفره شام در اتاق مجهز درون کشتی مشغول صرف شام بودند که

  • ارادتمند شما

بعد از مدت ها فرصت شد بنویسم، در وبلاگی که دوستش دارم و دوست دارم بنویسم، اما باور کنید نوشتن هم سعادت میخواهد، سعادت البته اقسامش مختلف است، یک جورهایی باید هدف تو را بخواند، بسته به تلاشت برای رسیدن به هدفت سعادت پیدا میکنی، بماند.


بماند که چقدر دوست دارم نوشته هایم این چنین آغاز نشود، دوست دارم نوشته هایم صاف برود سر اصل مطلب، مثلا بگویم از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، این روزها احساس میکنم خیلی خرم!!!


عه، حاج آقا از شما بعیده، این چه حرفیه، شما سالاری، شما تاج سری، شما زیر بغلت هنوز جا برای هندوانه های روابط اجتماعی دارد.


باز هم دوست دارم بدون مقدمه بروم سراغ داغ دلم، بگویم؟ 


هر خبر شهادت از مدافع حرمی داغی است بر دلم، اصلا هر خبر تیری است به دلم، صاف میخورد وسط خوشی های زندگی ام، احساس آن مرفه بی درد شمال شهر را دارم که زمان جنگ دلش مثل سیر و سرکه میجوشید که اه، چرا جنگ شده!


برای منی که وسط گناه و غفلت غرق شده ام، هر خبر شهادت که قصد بیداری این دل خفته را دارد همچون تیری است که آزارم میدهد.


حس میکنم هنوز وجدانی مانده که اذیت شود، بگوید بیچاره، بدبخت، عده ای دارند جانشان را میدهند و برای تو جان میدهند و تو اینجا چه میکنی؟نفس کشیدنت چقدر می ارزد؟


دوست دارم ته تهای دلم بگویم خدایا، وسط خوشی غفلت بودیم، این دیگر چه بود، ناله نمیکنم از این که جنگ باشد، نه، حالم به هم میخورد از جنگی که هست و تو نمیتوانی در آن شرکت کنی!


یاد حرف حاج قاسم می افتم در رابطه با شهید صدرزاده که حاج قاسم میگفت این شهید را از در بیرون میکردیم از پنجره می آمد، 


دوست دارم فریاد بزنم، حاج قاسم پنجره را هم بستند، حالم به هم میخورد از این همه بی دردی که نصیب من شده است.


اشک ها و سخنرانی های همسران شهدا را که میبینم حس میکنم لجن تر از خود در درون خود نخواهم یافت، خدایا برای این مرداب که پر شده از لجن کاری کن.


 

  • ارادتمند شما
در مورد نقش زنان در کربلا یادداشت های زیادی نوشته شد، حرف های بسیاری گفته شد، روضه های فراوانی خوانده شد، و آنچه مسلم است اینکه نقش زنان نه تنها کمتر از مردان نبود، چه بسا مردان را زنان در عرصه آورده بودند.

زن زن است و فقط زن است که میتواند عهده دار برخی نقش های این چنینی در نهضت ها و قیام ها شود، زن گل است و هر گل بویی دارد و این میشود که اگر بتواند روح و فطرت خویش را ظهوربخشد، در هر ماجرایی شرکت کند گلستانی خلق میکند، که هم زیبایی باشد و هم زیبایی دیده شود و هم هر چه از آن به مشام برسد زیبایی باشد.

همین است که از زینب سلام الله علیها میپرسند در کربلا چه دیدی؟ و زینب با غرور میگوید ما رأیت الا جمیلا ...

گام اول: قبل از قیام – پرورش

مردان کوفی را زنان کوفی پروراندند تا علیه حسین اقدام کنند نه له حسین، و زنان عاشورایی را زنان عاشورایی پرورش دادند تا بزرگترین صحنه مبارزه با ظلم را در خلقت خلق کنند.
حسین را فاطمه پرورش داد و عباس را ام البنین، مسلم بن اوسجه را همسرش و علی اصغر را رباب، و به هر طرف و جناح از کربلا می نگری نقش پر رنگی از زنان را در این اتفاق میبینی.
وقتی حر راه بر امام بست ، امام حسین خطاب به حر فرمود مادرت به عزایت بنشیند، زیرا همان مادر پرورش داد و همان مادر باید عزایش را هم بکشد.


حرکتی که از مکه شروع شد سرانجامش مشخص بود، خون بود و قیام، شهادت بود و ماتم، دلتنگی بود و فراق، اشک بود و شکنجه، اسارت بود و مشقت، اما شما یک بار در کلام زنان عاشورایی نمیابید که حسین را نصیحت کرده باشند که حسین جان نرو، یک جمله هم در میان جمله های رسیده از زنان عاشورا پیدا نمیکنیم که پشت مردانشان را خواسته باشند خالی کنند.


مثال بارزش در شخصیت همسر زهیر است - وقتی قاصد آمد خدمت زهیر و سلام امام علیه‌السلام را رساند و گفت امام می‌خواهند تو را ببینند، خشکش زد و قصد نداشت برود‌! همسرش گفت «سبحان‌الله! پسرِ دختر پیامبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟». چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و در حقیقت در رودربایستی قرار گرفت. با این حرکت همسر تصمیم گرفت نزد امام علیه‌السلام برود. ما نمی‌دانیم چه بین او و امام رد و بدل شده است. وقتی برگشت، دیدند متحول شده و شاد و مسرور بود و گفت «من راه خودم را پیدا کرده‌ام».
این قدرت و عظمتی است که خداوند در قامت این زنان آفریده بود که با یک جمله دشمن حسین را فدایی حسین کنند، و چه نقشی بالاتر از این که تو یک نفر به سپاه غریب حسین اضافه کنی!


گام دوم: هنگام قیام – تشویق

از مکه به سمت کربلا به راه افتادند و به کربلا رسیدند، رسید تا شب عاشورا، و لحظه های حساس بیعتی که دل پسر زهرا سلام الله علیه ها را شاد کند، باز هم نقش زنان اینجا فوق العاده بود.
زینب سلام الله برای اینکه همه یاران حسین را تذکری دوباره دهد تا مبادا کبر و غرور به سراغ این ها بیاید یا مبادا شیطان در این لحظه های آخر بخواهد تیرهای حساس خود را در حساس ترین لحظه های مبارزه حق با ظلم شلیک کند، طوری که برخی یاران بشنوند به امام حسین علیه السلام عرضه داشت، حسین جان، برادرم ، این ها فردا محکم می ایستند؟ بیعتشان با تو بیعت محکمیست؟
همین حرف بس بود تا همه کسانی که برای یاری حسین آمده بودند به نکاپو بیفتند، دور هم جمع شدند، یکی گفت دل دختر زهرا نگران است که نکند کا فردا هستیم تا پای جان یا نه؟


همه پشت خیمه حضرت زینب آمدند و با هزار برابر شوق و شور بیعت محکم و تا پای جان خود را به حضرت زینب اعلام کردند و این برای آنان زنگ خطری بود که نکند لحظه ای تعلل کنند.
همین رفتارهای کوچک زنان در میان خیمه ها با مردانشان بود بود هزار برابر مردها را محکم تر میکرد.


گام سوم: بعد از قیام – تبلیغ

بعد از قیام و ما ادراک روزگار و ساعات بعد از قیام، همین ساعات بود که امام زمان بزرگترین مصیبت ها را همین مصیبت خواندند. قافله سار زینب شد و مدیریت این حرکت تاریخی را بر عهده گرفت.
اولین عزاداری ها برای حضرت سیدالشهدا را زنان خلق کردند، عزاداری ای که از برق تیز شمشیرها برش بیشتری داشت در به خاک نشاندن نقشه های یزید و یزیدیان. تا آنجا که برای ساکت کردن زنان از هر کاری دریغ نمیکردند.


وظیفه سنگین تبلیغ را زنان در سه مرحله انجام دادند، اول صبر در مصیبت بزرگی که خداوند آن مصیبت را بزرگ شمرد، دوم بیان ظلم جور و مظلومیت حق با بیانی علی گونه بر منابر کوفه و شام و سوم گریه و عزاداری برای کشته شدگان دشت نینوا

توضیح هر کدام کتابیست و بیان هر کدام مقاله ایست که اجمال آن را معمولا به گوشمان رسانده اند که در این یادداشت جای توضیح و تفسیر این نیست، ولی همین قدر بیان کنیم که سخت ترین ضربه ها به پیکره نظام کفر و استبداد گریه ای بود که زنان با هدف زنده نگه داشتن یاد مظلومان بر این مصیبت میکردند.

حرکت زهرایی زینب و یارانش، مجالس گریه و عزاداری ام البنین در مدینه، گریه های زینب و رباب در میان زنان مدینه و عزاداری زنان کربلایی دشت نینوا همه و همه زمینه ساز ماجرایی بزرگ شد که هر سال در این شب ها و روزها به ثمر مینشیند و مانند قلب تپنده ایست که اسلام را زنده داشته است و مطمئنا صبر زینب، خطبه های زینب، اشک های زینب بودند که مانگاری کربلا را امضا کردند.
شاید باید گفت، که حسین خالق کربلا بود و زنان نشان دهنده اهمیت و بزرگی این مخلوق، مخلوقی که خالق یکتا برای آن اهمیت بیشماری قائل شده است.
  • ارادتمند شما